کتاب بررسی حضور نفت در داستان و خاطرات ایرانیان چاپ شد
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۱۹۶۰۸۴
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی نشر خزه، کتاب «طلای سیاه در مس داستان؛ درآمدی بر بازتاب نفت و غرب در ادبیات داستانی و خاطرات ایرانیان» نوشته نسیم خلیلی بهتازگی توسط نشر خزه منتشر و راهی بازار نشر شده است.
نویسنده کتاب، اینگونه آن را معرفی میکند: این پژوهش در واقع تنیدهای است از دو موضوع «نفت» و «غرب» و بازنمایی آنها در ادبیات معاصر ایران؛ با این توضیح که نویسنده ذیل گستره اصلی ادبیات، دو گونه ادبی داستان را بیشتر و خاطرات را کمتر بهعنوان منابع اصلی خود در این پژوهش برگزیده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خلیلی که دانشآموخته دکتری تاریخ ایران است و سالها در عرصه مطبوعات قلم زده، مضمون اصلی آثارش را داستان و تاریخ قرار داده است. از خلیلی تاکنون هفده اثر داستانی و تاریخی منتشر شده که از میان آنها مجموعهداستان «گلی روی داشبورد» در نشر خزه منتشر شده است.
کتاب «طلای سیاه در مس داستان» را میتوان تاریخنگاری مردم و گروههای بهحاشیه راندهشده نظیر کارگران صنعت نفت و روستاییان دانست. اما این تاریخنگاری نه با مراجعه به اسناد و مدارک تاریخی، بلکه با جستجو در میان آثار داستاننویسانی چون احمد محمود، علیاشرف درویشیان، اصغر عبداللهی، هوشنگ مرادی کرمانی و ... صورت گرفته است. خلیلی در این کتاب بهصورتی پیگیرانه و از دل ادبیات معاصر و خاطرات به دنبال شناسایی آدمهایی رفته است که در هیاهوی حوادث تاریخ معاصر ایران صدایشان گُم شده است. در واقع میتوان «طلای سیاه در مس داستان» را نمونهای از پژوهشی دانست که با گذر از مرزهای ژانر تاریخنگاری متعارف یا پژوهشهای محض ادبی، ترکیبی از این دو قلمرو را در خدمت به صدا درآوردن خاموشان تاریخ معاصر ایران قرار داده است.
اینکتاب چهار فصل دارد که به ترتیب عبارتاند از: «دیگر نفت مال خودمان است: مصدق و نفت»، «بازنمایی غرب»، «قهر و غضب در برابر کارفرمای غربی» و «از کوچ اساطیری به سمت کمپانی تا سقوط از تختههای بیستمتری»
اینکتاب با ۱۹۰ صفحه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.
کد خبر 5160796 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: نشر خزه داستان نویسی ادبیات ایران نفت استعمار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی معرفی کتاب تازه های نشر کتاب و کتابخوانی قاسم سلیمانی ترجمه ویروس کرونا ادبیات داستانی انتشارات سروش تجدید چاپ پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات انتشارات سوره مهر فروش کتاب نشر مرکز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۱۹۶۰۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم!
تین نیوز
این قول از ناصرالدین شاه فقط در کتاب "تاریخ بیداری ایرانیان" از ناظم الاسلام آمده است. ناظم الاسلام از روحانیون روشنفکر بود و کتاب او یکی از منابع اصلی تاریخ مشروطه به شمار می رود. کلاً مخالف سلطنت سنتی قاجار و به خصوص ناصرالدین شاه بوده است.ولی این دلیل نمی شود که دروغ گفته باشد. در حقیقت، به نظر من اگرچه در تاریخ نگاریش غرض داشته، ولی احتمالاً مرض نداشته و دروغ از خودش در نمی آورده. به هر حال، برویم سراغ خود کتاب و داستان را کامل آنجا بخوانیم . آنجا صحبت از یک "آقاشیخ علی" نامی است که به زعم ناظم الاسلام بسیار دانشمند بوده است و این نقل قول از شاه از طرف این آشیخ علی نقل شده است!از کتاب:
"آن مرحوم [آقا شیخ علی] گفت می توانم کالسکه ای اختراع کنم که او را کوک کنند یک فرسخ راه را طی کند،آن وقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود، از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود، آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد، لکن اظهارِ این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیّه ٔ قشون خود را دیده و متقبّل شود که با یکی از دوَل دشمن جنگ کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد. ناصرالدّین شاه گفت ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازهٔ آن ها هم توپ داریم. لذا دماغ آن مرحوم سوخته و رفت در مازندران و در آنجا مشغول رعیتی و زراعت شد..." (تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، بخش اوّل، ص ۱۴۷)
عجب!کالسکه ای که کوک شود و یک فرسخ (حدود ۶ کیلومتر) برود و بعد به طور خودکار درهایش باز شود و در چهار طرف شلیک کند، و سپس همان یک فرسخ را (لابد با همان کوک) برگردد! شما را نمی دانم، ولی من که یاد خودرو آبسوز افتادم. احتمالاً حتی یکبار هم عملکرد توپ های آن زمان را هم از نزدیک ندیده بوده است (برعکس شاه، که درس نظامی دیده بود و حتی در کار با توپ و جهت گیری گویا تبحری داشته).
ولی کرامات آقاشیخ علی فقط همین مقدار نبوده است. در همان قسمت از همان کتاب ناظم الاسلام، جناب آشیخ علی ادعاهای دیگر هم داشته است که اینبار مرا به یاد مستعان 110 و کرونایاب انداخت. جناب آشیخ ساعتی به اسم شب کوک اختراع کرده بودند که: "هر کس آن اسم را بداند بی خطر بگذرد، و الا به چنگال ساعت گرفتار شود!" همچنین تفنگ ته پر را ایشان اختراع کرده بود، که ناصرالدین شاه به خاطر آن او را از ابوعلی سینا دانشمندتر دانست، ولی مع الاسف با بی حزمی آن را به خارجه می فرستد و فرنگیان آن را کپی می کنند!
البته دانش وسیع آقاشیخ علی فقط محدود به اختراعات نبوده، بلکه شخص ایشان ادیسون و جفرسون را در خود جمع کرده بوده است!پس کتابی نوشته در"قانون اسلام از عبادات و سیاسیات و عادات و معاملات" که در آن وظایف کلیه اصناف و طبقات خلایق و مقامات دولتی را هم شرح کرده،چنانچه اگر به آن کتاب عمل می شد ایران گلستان می شد! اما امین السلطان به شاه هشدار داد که اجرای آن قدرت شاه را از بین می برد، پس شاه خائف شد و نکرد!
ملتفید که داستان چیست! مشخص است که این آشیخ علی یک لافزن رویافروش بوده، احتمالا نصف متوهم،نصف شارلاتان! ترکیب مخترع ماشین آبسوز و (مثلاً) بیژن عبدالکریمی! سَلَف کامل همین مغزهای پربادی که در صد سال گذشته فراوان داشتیم. از همان "مخترعانی" که اگر توانستند ابلهان دولتی را می فریبند، و اگر نتوانستند ناله سر می دهند که چرا دولت از آنها و اختراعات بی بدیل شان حمایت نکرده است. ناصرالدین شاه شخصیت باهوش این داستان است که خیلی راحت می فهمد با کی طرف است و او را دست به سر می کند. اما ناظم الاسلام خیلی راحت فریب خزعبلات این شخص را می خورد! ناظم الاسلام اگر امروز بود می شد همان کارگردان تلویزیونی که مخترع خوروی آبسوز را به تلویزیون آورد، یا همان سردار سپاهی که با مستعان 110 خود را مسخره عام و خاص کرد.
حالا بالاخره آیا جمله فوق را ناصرالدین شاه گفته یا نه؟! کی می داند! اصلاً مهم نیست! یک لافزن دروغگو یا متوهم داستانی سرهم کرده است.ممکن است اصلا شاه چنین چیزی نگفته باشد، یا شاید هم به شوخی خواسته یک آدم گیر را از سر خودش باز کند. وقتی در بقیه سخنان مستند ناصرالدین شاه و اعمالش چیزی وجود ندارد که چنین احساس وطرز تفکری را نشان دهد، اصلاً و واقعاً اصلاً مهم نیست که آشیخ علی راست گفته یا دروغ! چیزی که مهم است این است که چگونه روشنفکران ما از آن زمان عاشق باد و گزافه گویی و رویافروشی بودند.مهم این است که هر روز با پخش مطالبی سخیف از راست و دروغ ، باید نیشی به آخرین پادشاه سنتی کشور زده شود، و همه هم با بدون هیچ دید انتقادی آنها را باور می کنند و منتشر می کنند.
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید